خوێندەوەکانم

چکیده ای از کتاب های خوانده شده

چکیده ای از کتاب های خوانده شده

مطالبی که در این وبلاگ مطالعه می فرمایید گزییده ای از کتاب هایی است که مطالعه کرده ام
امید است که مفید باشد

هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی

شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ب.ظ

نظر من درباره ی این کتاب:

این کتاب شامل 100خطای ذهنی است که 95% افراد به آن مبتلا هستند و خودشان هم نمی دانند که این طرز تفکر اشتباه است؛ در این کتاب هر کدام از این خطاها که از نظر علمی هم اثبات شده است به صورت داستان وار بیان شده که هم قابل فهم تر باشد و هم این که بهتر در ذهن ماندگار شود.به شخصه با خواندن هر قسمت از کتاب خیلی به وجد می آمدم،چون هیچ وقت فکر نمی کردم که این نوع طرز فکر یا برداشت اشتباه بوده و از نظر علمی هم ثابت شده .آدمی زاد شاید در بحره ای از زمان نداند چی براش مفیده،ولی بی شک می داند که چه چیزی برایش ضرر دارد؛در این کتاب هم با دانستن خطاها و دوری کردن از آنها می توان به سعادت رسید.

 

                                                 

چکیده ای از کتاب :هنر شفاف اندیشیدن

_هر چه بیشتر خطاهای خود را بشناسیم،رویکرد بهتری به زندگی خواهیم داشت.

_اگر به فکر ادامه ی تحصیل هستی،دنبال دلایلی غیر از چک حقوقت باش .(خطای توهم بدن شناگر)

_شادمانی به شدت به ویژگی های شخصیتی ،ک در طول زندگی انسان ثابت می مانند،مربوط می شود.

_افراد وقتی مثل بقیه عمل می کنند که احساس می کنند رفتارشان درست است.به عبارت دیگر،هرچه تعداد بیشتری از مردم عقیده ی خاصی را دنبال کنند،ما آن عقیده را بهتر(درست تر)می پنداریم.(خطای تأیید اجتماعی)

_هر وقت یک شرکت ادعا کرد محصولاتش به خاطر "شهرت بیشتر"بهترند،بدبین باش.

_جمله ی حکیمانه ی سامرست موام را به خاطر بسپار؛"اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانه ای بگویند،آن چیز کماکان احمقانه است."

_ نباید فراموش کنیم،ثبات نشان دهنده ی اعتبار است.

_"تا این جا آمده ام...."،"تاکنون این همه از کتاب را خوانده ام..."،"اما دو سال صرف این دوره کرده ام..."اگر با هر یک از این نمونه های فکری مواجه شده اید ،یعنی خطای هزینه ی هدررفته در گوشه ی ذهن شما مشغول به کار است.

_مردم وقتی مقروض کسی باشند،بسیار معذب اند.

_تقابل یکی از راهکارهای مفید برای بقا و گونه ای از مدیریت ریسک است.

_اگر کسی در فروشگاه سراغت آمد تا از تو بخواهد یک نوشیدنی، یک تکه پنیر یا یک مشت زیتون را تست کنی،پیشنهادش را رد کن.این توصیه ی من است مگر این که دلت بخواهد یخچالت را پر کنی از چیزهایی که هیچ علاقه ای به آن ها نداری.

_هر وقت می خواهی تصمیمی بگیری، به این فکر کن چه مراجعی ممکن است بر استدلال هایت اثر گذاشته باشند.وقتی به یکی از آن ها در واقعیت برخوردی، تمام تلاشت را بکن که در برابرش مقاومت کنی."خطای مرجعیت"

_اگر ما خود چیزی داشته باشیم که زشت،ارزان یا کوچک باشد، چیز دیگر نداشته را زیبا، گران بها یا بزرگ در نظر می گیریم.ما در واقع با قضاوت های مطلق مشکل داریم."اثر مقایسه ای"

_اگر چیزی به اندازه ی کافی تکرار شود، ملکه ی ذهن ما می شود.

_ما اطلاعات غلط را به نبود اطلاعات ترجیح می دهیم.

_با گذراندن وقت خود با کسانی که متفاوت با تو فکر می کنند،کسانی که تجربه و مهارت شان با تو متفاوت است، از خودت در برابر این اثر محافظت کن. ما برای غلبه بر خطای در دسترس بودن به ورودی هایی از جانب بقیه نیاز داریم.

_سعی کن به وقایع زندگی خود خارج از قالب کلی  زندگی نگاه کنی.

_خاطراتت را بنویس.پیش بینی های خودت را یادداشت کن،آن هم درباره ی تغییرات سیاسی،شغل خودت،وزنت،بازار بورس و ...سپس گاهی یادداشت های خودت را با وقایع بیرونی مقایسه کن.از این که چه پیشگوی ضعیفی هستی،شگفت زده خواهی شد.

_یوهان سباستین باخ 1127قطعه از خود برجای گذاشته است.

_دو نوع دانش وجود دارد.اول دانش واقعی. آن را در مردمی می بینیم که زمان و تلاش فراوانی را برای فهم یک موضوع صرف کرده اند.نوع دوم،دانش شوفر نامیده می شود.دانش افرادی که فقط وانمود می کنند بلدند.

_باید استعدادهایت را کشف کنی.اگر وارد یک بازی بشوی که بقیه استعدادش را دارند و تو نداری، بازنده خواهی شد. این از تمام پیش بینی هایی که می توانی انجام بدهی به یقین نزدیک تر است. باید کشف کنی کجاها برتری داری .باید در حوزه ی دایره ی توانایی ات وارد بازی شوی.

_کارشناسان واقعی به مرزهای آنچه می دانند و آنچه نمی دانند واقف اند. اگر احساس کنند خارج از دایره ی توانایی های شان قرار دارند، به سادگی سکوت می کنند یا می گویند"نمی دانم." این جمله را هم بدون عذرخواهی و حتی با افتخار بیان می کنند.از کسانی که دانش شوفر دارند هر جمله ای خواهیم شنید غیر از این.

_بر چیزهای مهمی که واقعاً روی شان اثر داری تمرکز کن.درباره ی سایر موارد: هر چه می خواهد بشود، می شود.

_نرخ های ساعتی را فراموش کن و همیشه برای هزینه ی ثابت از قبل مذاکره کن.

_ضرب المثل قدیمی "هیچ وقت از آرایشگر نپرس به اصلاح نیاز داری یا نه."

_هرگز یک تصمیم را صرفاً بر اساس نتیجه اش ارزیابی نکن،به خصوص زمانی که تصادفی بودن یا "عوامل خارجی" در آن نقش داشته باشد. یک نتیجه ی بد لزوماً نشانن دهنده ی یک تصمیم بد نیست و برعکس .بنابراین به جای از کوره دررفتن برای یک تصمیم اشتباه، یا تحسین خودت به خاطر تصمیمی که ممکن است فقط به شکلی تصادفی به موفقیت منجر شده باشد، به خاطر بیاور آن چه را که انجام دادی برای چه انتخاب کردی.آیا دلایلت منطقی و قابل درک بودند؟آن موقع می توانی به همین روش ادامه بدهی،حتی اگر آخرین بار بخت با تو یار نبوده باشد."خطای نتیجه"

_ انتخاب های بیشتر منجر به تصمیم گیری های ضعیف تر می شوند.

_توصیه ی جو ژیرار به عنوان موفق ترین فروشنده ی اتومبیل جهان:"در زمان فروش یک محصول  هیچ چیز مؤثرتر از آن نیست که مشتری را متقاعد کنی، واقعاً متقاعد کنی، که دوستش داری و به او اهمیت می دهی."

_هر چه بیشتر از کسی خوش مان بیاید، خرید کردن از او و کمک کردن به او برای مان ساده تر است.

_اگر خریدار شمرده و آهسته حرف می زند و موقع حرف زدن سرش را می خاراند ،قاعدتاً فروشنده هم شمرده و آهسته سخن می گوید و گاه گاه سرش را می خاراند.این کار باعث دوست داشتنی بودن وی از نظر خریدار  می شود و انجام معامله را محتمل تر می کند.

_هر کسی که از ما خوشش بیاید به نظر ما جذاب می رسد.تعریف کردن معجزه می کند، حتی اگر پوچ و توخالی باشد.

_دوستی بهتر از رشوه دادن کار میکند.

_اگر فروشنده هستی ،کاری کن مشتری ها فکر کنند دوست شان داری،حتی اگر به قیمت تملق گویی آشکار باشد. اگر خریداری ،همیشه یک محصول را مستقل از این که فروشنده چه کسی است بررسی کن.فروشنده را از ذهن خود پاک کن  یا دست کم تظاهر کن از او خوشت نمی آید."خطای علاقه"

_اگر چیزی را می فروشیم ، می خواهیم بیش از آن چه حاضریم برای آن هزینه کنیم، پول بگیریم."خطای اثر مالکیت"

_می توان با قطعیت گفت ما در جمع کردن اشیا بسیار ماهرتریم تا در دور ریختن آن ها.

_خیلی به چیزی وابسته نباش.فرض کن آن چه در اختیار داری چیزی است که "جهان" (هر برداشتی می خواهی از آن بکن)به طور موقت به تو امانت داده است و می تواند در یک چشم برهم زدن آن را (یا حتی بیشتر از آن را )از تو پس بگیرد.

_اگر خود را در میان یک گروه نزدیک و هم عقیده یافتی، باید آن چه را در ذهنت می گذرد بیان کنی، حتی اگر گروه به آن علاقه ای نشان ندهد.فرضیات ضمنی را زیر سؤال ببر، حتی اگر این کار باعث شود از آسایش دور باشی.اگر رهبری یک گروه را بر عهده داری، یک نفر را به عنوان "مخالف" منصوب کن.او احتمالاٌ محبوب ترین فرد گروه نخواهد بود،اما شاید مهم ترین عضو باشد.

_رومی ها معتقدند؛کمیاب با ارزش است.

_ وقتی از یک انتخاب محروم ایم،ناگهان به نظر جذاب تر می رسد.

_ ارزش محصولات و خدمات را صرفاً بر اساس قیمت و مزایای آن ها بسنج.این که یک محصول در حال اتمام است یا پزشکان لندن به آن علاقه مند شده اند نباید در ارزشش اثرگذار تلقی شود.

_بیش از این که برای چیزهایی که به دست می آوریم ارزش قایل باشیم، از چیزهایی که از دست می دهیم وحشت داریم.از دست دادن صد دلار بر خوشی تو بیشتر اثر دارد تا به دست آوردن یک صد دلاری. در واقع، اثبات شده که از نظر عاطفی ، از دست دادن یک چیز دو برابر "سنگین تر" از به دست آوردن همان چیز است.دانشمندان اجتماعی به این پدیده نفرت از زیان می گویند.

_ اگر می خواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی،بر مزایای آن تمرکز نکن،بلکه سعی کن به او نشان بدهی چگونه می تواند از مضرات آن رها شود.

_وحشت از دست دادن یک چیز عامل انگیزشی مؤثرتری نسبت به امکان به دست آوردن همان چیز با ارزش مشابه است.

_فرض کن شغل تو عایق بندی خانه است.مؤثرترین شیوه ی ترغیب مشتری ها برای خریدن محصولاتت این است که به جای این که به آن ها بگویی عایق بندی چه قدر در صرفه جویی مالی به آن ها کمک می کند،بگویی در نبود عایق بندی چه پولی را از دست می دهند، هر چند به لحاظ مفهومی این دو دقیقاً مشابه اند.

_ تقریباً در تمام شرکت ها، محافظه کاری در زندگی کاری هر گونه پیشرفت چشمگیری را از بین می برد.

_بدبختی ها  از خوشبختی ها هم متعدد تر و هم قدرتمند ترند.ما نسبت به موارد منفی بیشتر حساس ایم تا موارد مثبت.در خیابان هم چهره های مخوف بیشتر از چهره های خندان به چشم می آیند.ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر می سپاریم،البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جانب خودمان باشد.

_در جلسه ها،هر چه تیم بزرگ تر باشد ،مشارکت فردی ضعیف تر می شود.

_ در غرب،تیم ها فقط و فقط در صورتی بهتر عمل می کنند که کوچک تر و متشکل از افراد مختلف و متخصص باشند.

_فرض کن خبرنگار هستی و مطلع شده ای تعداد سگ های شمارش شده در شهر هر سال ده درصد بیشتر می شود .برای مقاله ات چه عنوانی انتخاب می کنی؟مطمئناً این نخواهد بود "تعداد سگ ها ده درصد زیاد شده"کسی اهمیتی به این نمی دهد.به جای آن ،این طور اعلام کن"انبوهی از سگ ها؛هفت سال بعد سگ های خیابانی دوبرابر می شوند!"

_وقتی پای نرخ رشد در میان است،به دریافت احساسی خود اعتماد نکن.بپذیر که درک درستی از آن نداری.آن چه واقعاً به تو کمک می کند یک ماشین حساب است و برای نرخ رشدهای پایین ،عدد جادویی هفتاد.

_توصیه های وارن بافت:"به حراجی نرو" اگر مجبوری در صنعتی کار کنی که مزایده بخش جدایی ناپذیر آن است،یک قیمت بیشینه در نظر بگیر و بیست درصد از آن کم کن تا نفرین برنده را خنثی کنی .این عدد را روی یک تکه کاغذ بنویس و حتی یک سنت هم از آن بالاتر نرو.

_ والدین تحصیل کرده بیشتر از تحصیل نکرده ها تمایل دارند برای درس خواندن فرزندانشان ارزش قایل شوند. به علاوه ،والدین تحصیل کرده معمولاً کتاب های بیشتری در خانه دارند.

_وقتی با یک پیش بینی مواجه می شوید،نگاه تان انتقادی باشد.

_کانمن بر این باور است که دو شیوه ی فکر کردن وجود دارد.نوع اول ذاتی ،خودکار و مستقیم است.دومی آگاهانه ،عقلانی ،آرام ،پر زحمت و منطقی است.متأسفانه تفکر ذاتی خیلی قبل تر از تفکر آگاهانه نتیجه گیری می کند.

_یادت باشد:اگر یک شرط اضافی اعمال شد،بدون اهمیت به این که چه قدر محتمل به نظر می رسد، احتمال آن اتفاق کمتر می شود نه بیشتر.

_مهم نیست چه می گویی،مهم این است که چگونه می گویی.

_سیلی نقد از حلوای نسیه بهتر است.

_جامعه در مقیاس بزرگ همچنان تصمیم های عجولانه را به استراتژی های منطقی ای که می گویدصبر کنیم ببینیم چه می شود،ترجیح می دهد.

_اگر به حل مشکل کمکی نمی کنید،خود مشکل هستید."خطای از قلم انداختن"

_موفقیت را به خود نسبت می دهیم و شکست را به عوامل بیرونی.این همان خطای خدمت به خود است.

_این توصیه ها از نظر علمی تأیید شده اند ،به کار ببر تا تصمیمات بهتر و هوشمندانه تری بگیری؛

1)از چیزهای منفی که نمی توانی به آن ها عادت کنی اجتناب کن،مثل تردد بین خانه و محل کار،سروصدا یا استرس مزمن

2)از چیزهای مادی مثل ماشین،خانه،برنده شدن در لاتاری،پاداش ها و جوایز،انتظار شادی کوتاه مدت داشته باش.

3)تا حد ممکن وقت آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر،چون آثار مثبت طولانی مدت معمولاً از آن چه پیوسته انجامش می دهی نشئت می گیرند.علایقت را دنبال کن،حتی اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرف شان کنی.روی دوستی ها سرمایه گذاری کن.برای اکثر مردم،داشتن موقعیت اجتماعی حرفه ای شادی طولانی مدتی به ارمغان می آورد.به شرطی که در همان زمان به دنبال تغییر تراز اطرافیان خود نباشند.به عبارت دیگر ،اگر به پست مدیر عاملی ارتقا پیدا کنی و فقط با سایر مدیران و هم رتبه هایت صمیمی شوی،اثر شادی از مدیر شدنت به زودی از بین می رود.

_در چین جمعیت مردان از زنان بیشتر است،در روسیه جمعیت زنان از مردان بیشتر است.

_ما اغلب ،کسانی را که برای مان خبر بد می آورند سرزنش می کنیم،چون ناخودآگاه آن ها را به محتوای خبر ربط می دهیم(به این پدیده سندروم کشتن پیغام رسان هم گفته می شود. )خطای انحراف ارتباطی

_مارک تواین توصیه می کند:"باید حواس مان باشد از یک تجربه تنها چیزهایی را که عقلانی اند به خاطر بسپاریم و در همین جا متوقف شویم.مبادا مانند گربه ای بشویم که روی در یک قابلمه ی داغ می نشیند.او دیگر روی در قابلمه ی داغ نخواهد نشست و علاوه بر آن، دیگر روی در قابلمه ی سرد هم نمی شیند."

_تفاوت بین شانس مبتدی و اولین نشانه های استعداد واقعی:

اگر در طول زمان طولانی از بقیه بهتری،تقریباً می توانی مطمئن باشی استعدادت نقش دارد(اما متأسفانه نمی توانی صد در صد مطمئن شوی).دوم،هرچه مردم بیشتر رقابت کنند، احتمال اینکه یکی از آن ها مدام خوش شانس باشد بیشتر می شود.ممکن است اگر در بین ده رقیب، سال ها خودت را به عنوان پیشتاز مطرح کنی ،تو هم چنین شرایطی را تجربه کنی و در آن صورت می توانی به خودت افتخار کنی.این مسلماً نشان دهنده ی نوعی استعداد است.

_قبل از این که هر نتیجه ای بگیری، مشاهده و صبر کن.شانس مبتدی می تواند نابودکننده باشد.بنابراین، مراقب برداشت های نادرست باش و مثل یک دانشمند با تئوری هایت برخورد کن.سعی کن خلافش را ثابت کنی.

_هر چه یک پاداش سریع تر داده شود،"نرخ سود احساسی"ما هم بیشتر افزایش پیدا می کند و امکان این که زودتر تسلیم این پیشنهاد شویم بیشتر می شود.

_ هرچه پیرتر می شویم و خویشتن داری را تقویت می کنیم،راحت تر می توانیم گرفتن پاداش را به تعویق بیندازیم.

_اگر فروشنده ی محصول هستی ، امکان دست یابی آنی به محصول را به مشتری بده.برخی افراد حتی حاضرند پول اضافه تری پرداخت کنند تا مجبور به صبر کردن نشوند.

_هیچ وقت بدون برای اینکه ...از خانه خارج نشو.همین عبارت کوچک و ساده چرخ های روابط انسانی را به چرخش درمی آورد.بدون هیچ محدودیتی از آن استفاده کن.

_قند خون پایین به سرعت قدرت اراده را تحت الشعاع قرار می دهد.

_وقتی کسی کاری را با نیت خیر و بدون انگیزه های مادی-یا به قول معروف از روی خوش قلبی-انجام میدهد،پرداخت پول باعث ایجاد خلل در کار او می شود.پاداش مادی می تواند هر انگیزه ی دیگری را نابود کند.

_پیشنهاد برای کسانس که بچه دارند:

اگر می خواهی کودکانت تکلیف های شان را بنویسند،تمرین های موسیقی خود را انجام بدهند یا حتی بعضی وقت ها چمن باغچه را کوتاه کنند،سراغ کیف پولت نرو.به جای این کار،هر هفته مقداری ثابت پول تو جیبی به آن ها بده .در غیر این صورت ،آنها از این شیوه سوءاستفاده خواهند کرد و تا پاداش نگیرند به رختخواب نمی روند.

_پرحرفی نادانی را مخفی می کند.

_هرچه شرایط یک شرکت بدتر باشد،سخنرانی های مدیر طولانی تر می شود.

_افکار واضح بیان را ساده تر می کنند،در حالی که افکار مبهم به شکل پرگویی توخالی از آب درمی آیند.

_توصیه ی مارک تواین:"اگر چیزی برای گفتن نداری ،چیزی نگو."

_تلاش برای جمع آوری اطلاعات را فراموش کن،تمام تلاشت را بکن تا با حداقل اطلاعات گلیمت را از آب بیرون بکشی.این به تو کمک می کند تصمیم های بهتری بگیری،اطلاعات اضافی ارزشی ندارد.چه آن ها را بدانی و چه ندانی.

_دانیل جی بورستین می گوید:"بزرگ ترین مانع اکتشاف جهالت نیست،بلکه توهم اطلاعات است."

_شرکت های تازه تأسیس کسانی را استخدام می کنند که در دو درصد بالای جامعه از نظر ضریب هوشی قرار دارند.

_انتظارات خود و کسانی را که دوست شان دارید افزایش بده .این کار باعث افزایش انگیزه می شود.به همین صورت،انتظارات پایین تر در مورد چیزهایی که تسلطی برآن ها نداری،مثلاً،ارزش سهام های بورس،ممکن است تناقض آمیز به نظر برسد،اما بهترین راه برای حفاظت خود در برابر غافلگیری های ناخوشایند،پیش بینی کردن آن هاست.

_فکر کردن خسته کننده تر از حس کردن است.

_افراد احساسی تمایل کمتری به بررسی دارند.

_هرچه بیشتر افراد براساس احساس تصمیم گیری کنند ،کمتر راجع به باورهای دینی به صورت منطقی تحقیق می کنند.

_انجام کار داوطلبانه فقط وقتی مفید است که فرد بتواند از مهارتش استفاده کند،در غیر این صورت، اهدای بخشی از درآمد بهترین روش است.

_یک گروه از حماقت داوطلب مستثناست:افراد مشهور

اگر مردم وقتی در خیابان از کنار تو می گذرند یکه نمی خوردند،بهترین راهش مشارکت اسکناس های سبزرنگ است تا کار کردن مثل کارگران مبتدی.

_اگر چیزی را دوست داشته باشی،ریسک های آن را کمتر و فواید آن را بیشتر از آن چه واقعاً هست می بینی.اگر چیزی را دوست نداشته نباشی،خلاف این صادق است.

_وقتی کسی با نظرات ما موافق نیست،سه نوع عکس العمل نشان می دهیم:

1)فرض بر جهالت:طرف دیگر به طور مشخص اطلاعات لازم را در اختیار ندارد.اگر او آن چه را تو می دانی می دانست،او هم نظر مشابهی  داشت.فعالان سیاسی این گونه فکر می کنند .آن ها باور دارند می توانند با روشنگری نظر دیگران را جلب کنند.

2)فرض بر حماقت:طرف مقابل اطلاعات ضروری را دارد ،اما ذهنش به اندازه ی کافی رشد نکرده .او نمی تواند به نتیجه ی آشکار برسد.

3)فرض بر بدخواهی:طرف مقابل تو اطلاعات ضروری را دارد.او حتی موضوع مورد بحث را درک می کند،اما به شکلی عمدی مقابله می کند.

_خودت را بیشتر نقد کن،سخت ترین منتقد خودت باش.

_استراتژی زندگی خود را مثل استراتژی یک شرکت بنویس:کارهایی که نباید در زندگی بکنی را بنویس .به بیان دیگر،تصمیم های حساب شده ای بگیر تا برخی چیزها را کلاً نادیده بگیری و وقتی شرایطش پیش آمد،طبق لیست نبایدهایت رفتار کن.این کار نه تنها تو را از افتادن در گرفتاری حفظ می کند،بلکه زمان تفکر زیادی هم برایت نگه می دارد.

_یک بار خوب فکر کن و تصمیمت را بگیر که سراغ چه چیزهایی ،حتی اگر فرصتش بود،نروی.بیشتر درها ارزش وارد شدن ندارند،حتی اگر به نظر برسد چرخاندن دسته ی در بسیار ساده است.

_هر چیزی که توانسته در گذر قرن ها جایگاه خود را حفظ کند،احتمالاً در آینده نیز از بین نخواهد رفت.

_ابزارهای پرزرق و برق و ابداعات جادویی بیشترشان زودگذر خواهند بود.

_همان طور که از طاعون پرهیز می کنی ،از منابعی که پر از تبلیغات اند هم دوری کن. ما چقدر خوشبختیم که هنوز هم کتاب ها بدون تبلیغ اند.

_اگر در تصمیم گیری مشکل داری،یادت باشد گزینه ها فراتر از "عمل جراحی نکردن" یا "عمل جراحی با ریسک بالا"هستند.سختی ها را فراموش کن و چشم هایت را روی گزینه های بهتر باز کن.

_خطای مقایسه ی اجتماعی:این پدیده تمایل خودداری از کمک به افرادی است که امکان دارد از تو پیشی بگیرند.

_ توصیه ی استیو جابز:"افرادی را استخدام کن که از خودت بهترند.در غیر این صورت، رییس گروهی از افراد ضعیف خواهی بود.

_ مسلم است در کوتاه مدت برتری ستاره ها می تواند موقعیت تو را به خطر بیندازد، اما در دراز مدت تو از مشارکت آن ها سود خواهی کرد.

_مغر انسان به صفت هایی که در اول لیست هستند بیشتر توجه می کند.خصوصیت های اولیه بقیه را تحت الشعاع قرار می دهد.به چنین چیزی اثر تقدم می گویند.

_اگر به خاطر اثر تقدم نبود،مردم ورودی خانه شان را با وسایل تجملی آراسته نمی کردند و وکیل تو هم ترجیح می داد با کفش های کتانی کهنه به ملاقاتت بیاید تا با یک جفت کفش رسمی شیک و براق.

_بهترین روش تصحیح برگه های امتحانی،سؤال به سؤال بررسی کردن است.یعنی اگر 20 تعداد برگه ی سؤال بود،اول از همه سؤال اول همه ی برگه ها را بررسی می کنیم بعد سؤال دوم همه ی برگه ها....با این روش اثر تقدم را خنثی می کنیم.

_اگر نظری داری ،اول در مطرح کردن آن تعلل نکن.در این صورت،تو بر همکارانت بیشتر تأثیر می گذاری و آن ها را به طرف خودت می کشانی.اما اگر تو خودت مدیر جلسه هستی،همیشه نظر اعضا را به صورت تصادفی بپرس تا هیچ کس مزیت ناعادلانه ای نداشته باشد.

_چه زمانی اثر تقدم بر اثر تأخر ارجحیت دارد و برعکس؟اگر مجبوری بر اساس مجموعه ای از ادراک های لحظه ای (مثل خصوصیت ها،جواب های امتحان و ...)تصمیمی عاجل بگیری،اثر تقدم وزن بیشتری دارد.اما اگر مجموعه ای از ادراک مدتی پیش شکل گرفته، اثر تأخر غلبه می کند.برای مثال،اگر چند هفته پیش به سخنرانی ای گوش داده باشی،نکته ی نهایی و آخر آن را روشن تر از بخش های ابتدایی به خاطر می آوری.

_از بدهی دوری کن،پس انداز خود را تا جایی که ممکن است محافظه کارانه سرمایه گذاری کن و به یک استاندارد معتدل برای زندگی عادت کن،بدون توجه به این که پیشرفت بزرگ تو فرا می رسد یا نه.

_آیا هر بار که متوجه اشتباه خود می شویم نباید فریاد شادی سر بدهیم؟هرچه باشد، چنین اعترافاتی باعث می شود دوباره چنین اشتباهی نکنیم و یک گام به جلو برداریم.

_اقتصاد در حوزه ی عدم قطعیت قرار می گیرد.

_آمیگدال منطقه ای به اندازه ی بادام در وسط مغز انسان است که مسئولیت پردازش احساسات و خاطرات را برعهده دارد.

_حسرت احساسی است که هنگام تصمیم گیری اشتباه سراغ ما می آید.

_ما پولی را که در شرط بندی برده ایم،در جایی پیدا کرده ایم یا به ارث برده ایم بسیار سرسری تر از پولی که برای آن زحمت کشیده ایم خرج می کنیم.

_وقتی برنده ی پول می شوی یا یک شرکت تجاری به تو محصول رایگانی پیشنهاد می دهد، مراقب باش.احتمال دارد آن پول را به علاوه ی مقداری اضافه تر صرفاً به خاطر فراوانی به همان شرکت برگردانی،بهتر است لباس های تحریک کننده را از تن این پول به ظاهر مجانی دربیاوری و لباس کارگری تنش کنی و آن را به حساب بانکی بریزی و یا در شرکت خودت هزینه اش کنی.

_اهمال،تمایل به عقب انداختن کارهای ناخوشایند اما ضروری است.

_ضرب الاجل های شخصی تنها زمانی کاربرد دارند که فعالیت ها را گام به گام قسمت بندی کنیم و برای هر قسمت یک موعد به خصوص معین کنیم.به همین دلیل، تصمیم های مبهم در سال نو غالباً محکوم به شکست اند.

_در بین تمام احساسات،حسادت احمقانه ترین شان است.

_بالزاک می نویسد:"حسادت احمقانه ترین عادت بد است،چون حتی یک مزیت هم ندارد.

_ حسادت به دو نفر احتیاج دارد،اما رشک به سه نفر.پیتر به سام رشک می ورزد ،چون دختر زیبای همسایه به جای او به سام تلفن می کند.

_با حسادت ،به طور تناقض آمیزی،نسبت به کسانی که به لحاظ سن،شغل،و محل سکونت با ما یکسان اند ابراز نفرت می کنیم.

_چگونه حسادت را مهار کنیم؟اول از همه ،خودت را با دیگران مقایسه نکن.دوم دایره ی توانایی ات را پیدا کن و خودت آن را پر کن.موقعیتی را برای خودت خلق کن که در آن بهترینی .مهم نیست حوزه ی مهارتت چه قدر کوچک باشد،مهم این است که پادشاه قلعه هستی.

_ وقتی از حسادت رنج می برم،همسرم به من یادآوری می کند"این که حسادت کنی مشکلی ندارد،اما فقط به کسی حسادت کن که آرزو داری مثل او بشوی."

_مارک تواین میگه:"اگر تنها ابزار تو چکش باشد،همه ی مشکلات تو میخ خواهد بود."

_کارهای بزرگ تا زمانی ذهن مارا می سایند که ایده ی شفافی در مورد نحوه ی برخورد با آن ها پیدا کنیم.

_تشخیص "نبودن"به مراتب دشوارتر از تشخیص "بودن"است.به عبارت دیگر،ما تأکید بیشتری بر آن چه هست می کنیم تا آن چه وجود ندارد.

_ما به مشورت های مثبت"کار الف را بکن"اقبال به مراتب بیشتری نشان می دهیم تا به پیشنهادهای منفی"کار ب را فراموش کن"،صرف نظر از این که دومی چقدر می تواند مفیدتر باشد.

_هر فرد منطقی می داند هیچ عامل واحدی مسبب وقایعی نظیر یک تابستان خوشایند در هند،طلاق یک دوست،جنگ جهانی اول،سرطان،تیراندازی در یک مدرسه،موفقیت جهانی یک شرکت و اختراع نوشتن نیست.به عبارت دیگر،صدها،هزارها یا تعداد بی شماری از عوامل،در کنار هم جمع می شوند.با این حال ،ما مدام تلاش می کنیم فقط یک عامل را سرزنش کنیم.

_اخبار برای ذهن،به مثابه قند است برای بدن:اشتهاآور،آسان هضم و در دراز مدت بسیار مخرب.

_ نتیجه ی اخبار ندیدن بعد از چند سال:افکار صریح تر،دید ارزشمند تر،تصمیمات بهتر و زمان بسیار بیشتر.

_پیش بینی می کنم توجه نکردن به اخبار به اندازه ی کنار گذاشتن هر یک از نود و هشت خطای گفته شده در صفحات این کتاب ب نفعت خواهد بود.این عادت را کاملاً کنار بگذار.به جای آن،مقالات و کتاب های مطرح را بخوان.بله،هیچ چیزی رقیب کتاب در شناخت جهان نمی شود.

_دانستن منفی(شناخت نبایدها)بسیار قدرتمند تر از دانستن مثبت(شناخت بایدها) است.

_ما نمی توانیم بگوییم چه چیزی موفق مان می کند.تنها می توانیم چیزهایی را مشخص کنیم که مانع موفقیت ما می شود یا نابودش می کند.نیمه ی منفی ماجرا ،یعنی خطاهای فکری را حذف کن تا نیمه ی مثبت خود عهده دار کار شود.این تنها چیزی است که لازم است بدانیم.

 

                    پایان 26/03/1399

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی