موهبت شگفت انگیز خشم/مارشال روزنبرگ
نظر من درباره ی این کتاب
دیدگاه این کتاب نسبت به خشم با چیزهایی تا الان شنیدیم ،کاملأ متفاوت است.حرفی از سرکوب خشم نیست بلکه به عنوان الارم یا هشدار دهنده تعبیر شده که باید توجه و اگاه باشیم که یک نیاز ما داره برآورده نمی شود.هر نوع تنبیه از دید نویسنده ابراز سطحی خشم است و هیچ کمکی به ما نمی کند، ابراز کامل خشم یعنی آگاه باشیم کدام نیاز ما دارد برآورده نمی شود و نیاز به برآورده شدنش داریم. این کتاب رو برای کسانی که زود جوش می آورند و کنترل خودشون از دستشون در میره، به شدت توصیه میشه.
-خشم محصول طرز فکر ماست.
-در ان.وی.سی،خشم در حکم وسیله ای است برای پیدا کردن نیازهای برآورده نشده.
-الگوی ارتباط بدون خشونت حتی یک طرفه اش هم کارآمد است.
-محرک خشم،یا تلنگر آغازگر کننده،علت خشم نیست.یعنی آنچه باعث خشم ما می شود رفتارهای دیگران نیست،بلکه چیزی درون ماست که به کارهای دیگران واکنش نشان می دهد،و در واقع همین است که باعث خشم ما می شود.بنابراین باید بتوانیم تلنگر و علت را از هم تمییز کنیم.
-اولین مرحله در اداره ی خشم به روش ان وی سی .است:همین که به وضوح تشخیص دهیم محرک چیست،اما آن را با ارزیابی یا قضاوت مخلوط نکنیم.
-لازمه ی مرحله ی دوم آگاه بودن ما از این نکته است که محرک،هیچ وقت علت خشم ما نیست.یعنی آنچه ما را خشمگین می کند فقط رفتار مردم نیست.علت خشم،ارزیابی ما از عملی است که انجام شده . و این ارزیابی هم از نوع مشخصی است.
-علت اصلی خشم،تفسیری است که از رفتارهای دیگران داریم.
-علت عصبانیت،تحقق نیافتن نیازهای ماست.
-قضاوتی که ما نسبت به دیگران داریم و سبب خشم ما می شود در واقع ابراز وارونه ی نیازهای برآورده نشده است.
-ما دلمان می خواهد دیگران هر کاری را از سر تمایل بکنند،نه از ترس مجازات یا از سر احساس گناه.
-هرچه واضح تر بتوانیم نیازهایمان را ابراز کنیم،احتمال این که دیگران به چیزی که می خواهیم ،با محبت پاسخ بدهند بیشتر می شود.
- وقتی آدم ها آموخته شده باشند دیگران را خطاکار در نظر آورند،اغلب نیازهای خودشان را نمی بینند.
-کارکرد اساسی احساسات،خدمت به نیازهاست.
-کارکرد طبیعی هیجانات ،تحریک ما برای تحقق نیازهایمان است.خشم این انرژی را به سمت مجازات دیگران منحرف می کند.
-خشم،بر اثر فکر کردن به خطاکار بودن دیگران ایجاد می شود.
-هر وقت عصبانی هستیم،ارتباط ما با نیازهایمان قطع می شود.
-وقتی متوجه می شوید که دارید عصبانی می شوید،یک نفس عمیق بکشید و از خود بپرسید"من دارم چه چیزی به خود می گویم که این همه عصبانی ام می کند؟"
-تنبیه هیچ وقت نمی تواند نیازهای ما را به شکل سازنده ای محقق کند.
-طرز فکری که منجر به خشم می شود،می گوید،آدم ها به دلیل اعمالشان مستحق عذاب کشیدن اند.
-از نظر من،هر نوع کشتن ،توبیخ کردن،تنبیه کردن،یا آزار دادن دیگران،سطحی ترین راه برای ابراز خشم است.
-اولین مرحله ای که من برای ابراز کامل خشم با استفاده از ارتباط بدون خشونت پیشنهاد می کنم،این است که طرف مقابل را به طور کامل از مسئولیت خشم مان جدا کنیم.
-انتقام جویی،در حکم التماسی است کج و معوج برای همدلی.
-کسی که از فکر آزار دیگران کیف می کند،یا می خواهد کسی رو آزار دهد:نیاز واقعی این فرداین است که زجری که کشیده فهمیده شود و نیاز به همدلی دارد.
-ابراز کامل خشم یعنی متمرکز کردن کامل آگاهی بر نیازی که محقق نمی شود.
-خشم،انرژی لازم برای تحقق نیاز را به سمت رفتارهای تنبیهی منحرف می کند.
-در ارتباط بدون خشونت،لازم است که کلمه ای که بعد از "چون"می آید،کلمه ی بسیار مهم "من" باشد نه "تو".مثلاً "من عصبانی ام چون من ...".
-هر چه بیشتر با فردی که رفتارش محرک خشم بوده همدلی کنیم،امکان این که او هم متقابلاً حرف دل ما را بشنود بیشتر می شود.
-اگر می خواهم دیگران گوش کنند،اول باید با آنها همدلی کنم.
-من یاد گرفته ام اگر آنچه را که در دل آدم ها می گذرد بشنوم و گرفتار چیزهایی که از کله شان بیرون می آید نشوم،از زندگی لذت بیشتری خواهم برد.
-انسان ها تا موقعی که سرزنش بشنوند،حرف مارا متوجه نمی شوند.
- هر چیزی که در ذهن ما می گذرد و کلمه ی "باید"در آن هست،خشونت برانگیز است.
-ابراز کامل خشم به این معنا نیست که من فقط احساسات عمیق پشت آن را ابراز می کنم،بلکه به این معنا هم هست که کاری کنم طرف مقابل این احساسات را درک کند.
-وقتی همدلی ای را که دیگران نیاز دارند به آنها می دهم،دیگر به نظرم زیاد دشوار نیست که آنها هم حرف مرا بشنوند.
-خشم را می توان در حکم هشدار بی نظیری در نظر گرفت که به ما کمک کند بفهمیم چه چیزی نیاز داریم و به چه چیزی ارزش می نهیم.
-وقتی بتوانید به وضوح،و بدون تفسیر یا ارزیابی،توصیف کنید که به چه چیزی دارید واکنش نشان می دهید ،احتمال این که دیگران با شنیدنش حالت دفاعی بگیرند بسیار کم تر می شود.
-احساسات شما همیشه نتیجه ی محقق شدن یا نشدن نیازهای شماست.خشم نتیجه ی تمرکز بر کاری است که دیگران"باید" یا "نباید" می کردند،و قضاوتی حاکی از "بد" یا "خطاکار" بودن آنها.
-تمرکزتان را بر آنچه می خواهید بگذارید،نه آنچه که نمی خواهید.
-طرف وسواسی است:شاید طرفتان سخت مشتاق زیبایی و نظم است.
-به یاد داشته باشید،هیجانات و بروزات جسمانی را ابراز کنید،نه تحلیل یا سرزنش.
-وقتی نشان بدهید که احساس و نیاز دیگران را واقعاً درک کرده اید،خواهید دید که به طرز شگفت انگیزی به سرعت اعتمادشان جلب می شود که نیازهایشان برای شما اهمیت دارد.
-نمی توانم فلان کار را بکنم:انتخاب می کنم که فلان کار را نکنم.
-لازم است:بهتر است
-همه:بیشتر
-همیشه:اغلب
-تحمل ... را ندارم:... را دوست ندارم.
پایان13/1/1399