خوێندەوەکانم

چکیده ای از کتاب های خوانده شده

چکیده ای از کتاب های خوانده شده

مطالبی که در این وبلاگ مطالعه می فرمایید گزییده ای از کتاب هایی است که مطالعه کرده ام
امید است که مفید باشد

نظر من درباره ی این کتاب:

این کتاب رو همه باید بخوانند ،در مورد همه چیز ،همه کس،همه ی مشاغل و ... نکته های ناب و کاربردی ارائه می کند که واقعاً جالب هستن.این کتاب 314صفحه است ،خط به خط ؛ صفحه به صفحه ی آن مهم است،من که زیر همشون رو هایلات کشیدم.نکته جالب توجه ی دیگری که این کتاب داره این هستش که همه ی اون تجربیات یادداشت شده از اطرافیان نویسنده هستش،یعنی با زیر نظر گرفتن رفتار افراد دوروبر به این شناخت رسیده، واقعاً جای تحسین داره.

 

                                                           

_موفقیت افراد بیش از آنکه به میزان هوش آنها بستگی داشته باشد به میزان تفکر آنها وابسته است.

_بزرگ بیندیشید تا بزرگ زندگی کنید.بزرگی زندگی در خوشحالی و کامیابی است.بزرگی در درآمد ،بزرگی در تعداد آشنایان و بزرگی در احترام.

_ با خوش بینی نسبت به مردم ،توجه و حمایت آنان را به سوی خود جلب کنید.

_ سعی کنید شنونده ی خوبی باشید تا دوستان جدید پیدا کنید.

_عادت کنید که بلند و قاطع حرف بزنید تا احساس قدرت کنید.

_موفقیت به معنی :رفاه در زندگی،خانه ی مناسب،استفاده از تعطیلات،مسافرت، جدیدترین امکانات،امنیت مالی و بهره مند ساختن فرزندان از بیشترین امتیازها، موفقیت یعنی کسب اخترام، بزرگی و عزت در محیط کار و در عرصه ی اجتماع،موفقیت یعنی آزادی ،رهایی از نگرانی،سرخوردگی و شکست،یعنی احترام به خویش.

_ایمان به این شکل عمل می کند:اعتقاد به اینکه "من از عهده ی این کار برمی آیم" ، قدرت،مهارت و انرژی لازم را برای موفقت در اختیارمان می گذارد. هرگاه باور داشته باشیم که می توانیم کاری را انجام دهیم، روش انجام دادن آن کار پیدا می شود.

_ایمان راسخ، ذهن را به سمت یافتن راه ها ، وسایل و چگونگی ها سوق می دهد. ایمان شما به توانستن،اعتماد دیگران را نیز به سوی شما جلب می کند.

_ اعتقاد به پیروزی،بخشی اصلی و بسیار ضروری از سرشت انسان های موفق است.

_مسبب بسیاری از شکست ها،بی اعتقادی،عدم اطمینان،گرایش ناخودآگاه به شکست و نداشتن رغبت چندان به پیروزی است.

_کافی است تردید به خود راه دهید تا شکست بخورید و به پیروزی بیندیشید تا موفق شوید.

_احترام گذاشتن به چهره های پیشرو خوب است.همین طور آموختن از آنها و مطالعه ی شخصیت و شیوه ی زندگی شان؛اما ستایش کردن ،هرگز!باور کنید پیش تر از آنها هم می توان رفت؛بسی فراتر از آنها.کسانی که خود را در رده ی دوم می بینند ،زندگی و کارشان نیز در رده ی دوم باقی می ماند.

_هرانسانی محصول افکار خویش است.

_نگذارید فکرتان علیه شما به کار افتد،در عوض کوشش کنید که آن را به خدمت بگیرید.

_تا زمانی که به خودم ایمان نداشته باشم هیچ کس نمی تواند به من اعتقاد پیدا کند.

_به خود ایمان بیاورید تا اتفاقات خوب رخ دهد.

_افراد موفق،آدم هایی معمولی هستند که از اعتمادبنفس و ایمان بیشتری برخوردارند. هرگز خود را دست کم نگیرید.

_چگونه بر نیروی ایمان خود بیفزاییم:

الف:به پیروزی بیندیشید وهرگز به شکست فکر نکنید.

ب:دائماً به خود گوشزد کنید که از آنچه تصور می کنید بهتر هستید.

پ:بزرگ اندیش باشید."اهداف بلند را در نظر آورید تا به موفقیت های بزرگ دست یابید."

_در این دنیا هیچ چیز_به راستی هیچ چیز_رضایت بخش تر از آن نیست که بدانید در مسیر موفقیت و سعادت گام برمی دارید.

_افراد ناموفق از یک بیماری فکری که اندیشه های آنان را سرکوب می کند،رنج می برند.

ما نام "عذرتراشی"را براین بیماری می گذاریم.

_هرچه فرد موفق تر باشد کمتر به عذر و بهانه متوسل می شود.

_خود را در برابر عذرتراشی یا بیماری شکست پذیری واکسینه کنید.

_وسواس داشتن و در پی بیماری بودن،اغلب در عمل بیماری زاست.

_چهار پیشنهاد برای شما که می خواهید با بهانه ی فقدان تندرستی مقابله کنید:

1)درباره ی بیماری های خود صحبتی نکنید.

"صحبت کردن درباره ی ناخوشی ها مانند کود ریختن پای علف های  هرز است.

2)نگران سلامتی خود نباشید.

3)خوشحال باشید که تا همین اندازه سالم و تندرست هستید.

4)به خود بگویید:"فرسودگی بهتر از شکستگی است.

_بیشتر ما آدم ها در ارتباط با مسئله ی هوش و استعداد دو اشتباه اساسی مرتکب می شویم:

1_هوش و استعداد خود را دست کم می گیریم.

2_درباره ی هوش و استعداد دیگران اغراق می کنیم.

_نگرشی که نسبت به هوش خود دارید ،بسیار مهم تر از میزان هوش شماست.

_تنها عامل بسیار مهم که کودک شما می تواند دانشمند شود این است که ؛کودک علاقه ی بسیار زیادی به مسائل علمی داشته باشد.

_به اعتقاد انیشتین؛مهم تر آن است که ذهن را برای فکر کردن مورد استفاده قرار دهیم نه برای انبار کردن اطلاعات .

_چگونگی دسترسی به اطلاعات مهم تر از آن است که با مشتی دانسته ها،ذهن خود را به صورت انبار اطلاعات درآوریم.

_سه راه برای از میان بردن بهانه های فقدان هوش:

1)هیچ وقت خودتان را کم هوش و دیگران را باهوش تصور نکنید.خودتان را دست کم نگیرید.

2)روزی چندبار به خود یادآوری کنید:"نگرش های من مهم تر از هوش من است.

3)به یاد داشته باشید توانایی فکر کردن باارزش تر از توانایی حفظ کردن اطلاعات است.

_تو هنگامی که ثابت کنی به خوبی از عهده ی یک کار برمی آیی،در اصل ثابت کرده ای سن لازم را برای آن کار داری.

_زندگی در عمل طولانی تر از آن است که بیشتر مردم تصور می کنند.

_فکر نکنید:"باید سال ها قبل شروع می کردم".این اندیشه مخرب است .در عوض فکر کنید:"می خواهم الان شروع کنم،بهترین سال های من ،پس از این است."این طرز تفکر مختص انسان های موفق است.

_با دو روش زیر بر بهانه های فقدان شانس غلبه کنید:

الف- قانون علت و معلول را بپذیرید:"یک بار دیگر نگاه کنید به آنچه در ظاهر "شانس خوب" افراد نامیده می شود .چیزی به نام شانس پیدا نخواهید کرد،بلکه تنها آمادگی،طرح ریزی و تفکر موفقیت زا را در مقدمه ی خوش اقبالی خواهید یافت.

ب-خیال بافی نکنید:"ماهیچه های ذهن خود را با رویای یک راه بی دردسر،برای به چنگ آوردن پیروزی خسته نکنید.هیچ کس به سادگی و از طریق شانس به موفقیت نمی رسد.

_ترس دشمن شماره ی یک موفقیت است.ترس یک نیروی ویرانگر است.

_ترس اجازه نمی دهد مردم از فرصتهایی که به آنها رو آورده است استفاده کنند.ترس انرژی و کارایی را تحلیل می برد.

_ترس-عدم اطمینان و فقدان اعتمادبهنفس-می تواند علت نابسامانی اقتصادی بسیاری از انسان ها باشد.

_ اعتمادبه نفس تماماً اکتسابی است.به این معنا که هیچ کس با اعتمادبنفس از مادر زاده نمی شود.

_اقدام ،ترس را برطرف می سازد و بلاتکلیفی و تعلل به ترس میدان می دهد.

_به خاطر داشته باش که یک فرد شاغل،ده برابر راحت تر از یک فرد بیکار کار پیدا می کند.

_هنگامی که با مشکلات بزرگ روبه رو می شویم،نباید آن قدر درنگ کنیم که فرصت از دست برود.تا زمانی که دست به اقدام نبرده ایم امید یافتن راه حل در تیرگی پنهان می ماند.امید داشتن خود یک شروع است ولی برای به چنگ آوردن پیروزی باید امید با عمل همراه گردد.

_برای داشتن اعتمادبه نفس ،به خودتان برسید.به یک آرایشگاه خوب بروید.کفش هایتان را برق بیندازید.سعی کنید لباس هایتان همیشه تمیز و اتو کرده باشد.در مجموع،سر و وضع تان را بهتر کنید.این کار بدون لباس های گران قیمت هم امکان پذیر است.

_ فقط افکار مثبت را به بانک ذهنی خود بسپارید.

_مردم موفق و متکی به خود هیچ گاه به خاطرات منفی خود رجوع نمی کنند.

_درست پیش از آنکه به خواب بروید،افکار مثبت را به بانک حافظه ی خود بسپارید.موهبت های خود را  به بانک حافظه ی خود بسپارید.موهبت های خود را برشمارید.همه ی چیزهای خوبی را که به خاطر آنها باید شکرگزار باشید به خاطر آورید.کارهای خوبی را که امروز از مردم دیده اید،به یادآورید.پیروزی ها و موفقیت های بزرگ و کوچک تان را از نظر بگذرانید.دلایل خرسندی خود را از زنده بودن برشمارید.

_روشن است که اگر هر فکر منفی با یادآوری های مکرر تقویت شود،می تواند با تبدیل شدن به یک هیولای ذهنی،اعتمادبنفس شخص را خرد کند و منجر به مشکلات روانی حاد شود.

_اگر فقط خود را از یادآوری موضوعات ناخوشایند منع کنیم،به راحتی می توانیم آنها را فراموش کنیم.

_اگر جلوی افکار منفی و تحقیرکننده ی خود را بگیرید،قدم بزرگی در راه غلبه بر ترس برداشته اید.

_نظر متعادلی نسبت به دیگران پیدا کنید:این دو نکته را ضمن تماس با مردم در نظر داشته باشید؛اول اینکه دیگری آدم مهمی است.و بی شک آدم مهمی است،چرا که هر انسانی مهم است.ولی به خاطر داشته باشید که شما هم مهم هستید.پس هنگامی که شخص دیگری را ملاقات می کنید.این فکر را مدنظر داشته باشید،"ما دو آدم مهم هستیم که نشسته ایم و راجع به منافع مشترک خود گفتگو می کنیم.

_این بار اگر کسی به شما اعلان جنگ داد،این دو جمله ی کوتاه را به یاد بیاورید. شمشیرتان را غلاف کنید.برای پیروزی در چنین برخوردهایی بگذارید طرف مقابل حمله اش را بکند،بعد بی خیال شوید.

_اگر انجام کاری به قیمت پا گذاشتن روی وجدانت تمام شود،از خیرش بگذر.

_اگر صاف بایستید و محکم راه بروید،بیشتر احساس قدرت می کنید.

_با این تمرینات اعتماد به نفس خود را افزایش دهید:

الف-همیشه در ردیف های جلو بنشینید."یادتان باشد موفقیت به طور کل مترادف معروفیت و مشخص بودن است."

ب-نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید."معمولاً،کسی که نتواند به چشمان دیگران نگاه کند،دو نوع برداشت را القا می کند.یا می گوید:"در مقابل شما احساس ضعف می کنم .در برابر شما احساس حقارت می کنم  و از شما می ترسم"و یا آنکه با پرهیز از نگاه دیگری می گوید:"احساس گناه می کنم ،کاری کرده ام یا به چیزی فکر کرده ام که نمی خواهم از آن آگاه شوید.می ترسم اگر نگاهم با نگاه شما تلاقی کند،آن را از درونم بخوانید.".

ب-سرعت راه رفتن تان را بیست و پنج درصد تندتر کنید.

_روانشناسان معتقدند،شلختگی،لاقیدی و پرسه زدن،ویژگی های آدمی است که نسبت به خودش،کارش و مردم پیرامونش،نگرش مثبتی ندارد.

_آدم های شدیداً واخورده،و یا بی کس و کار،فقط پرسه می زنند و ول می گردند،زیرا اعتمادبه نفس آنها زیر صفر است.

_گروه افراد موفق که اعتماد به نفس فوق العاده ای دارند.از آدم های معمولی تندتر راه می روند.طرز راه رفتن شان کمی شبیه به دویدن است.از راه رفتن شان این طور برمی آید که "گویی به جای مهمی می روند،کار مهمی دارند و در کاری هم که پیش رو دارند موفق خواهند شد.

_ شانه هایتان را عقب نگه دارید ،سرتان را بالا بگیرید.کمی تندتر راه بروید و به این ترتیب اعتماد به نفس را در خود احساس کنید.

_بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید.

_هر دفعه که شخص کمرو فرصتی را برای حرف زدن از دست بدهد،مانند آن است که کمی دیگر از زهر اطمینان کش را سرکشیده باشد.

_بلند و قاطع سخن بگویید.این یک ویتامین تقویت اعتماد به نفس است.

_در تمام کنفرانس های تجاری،نشست های اداری و نظائر آن داوطلبانه چیزی بگویید. استثناء قائل نشوید.نظر بدهید،پیشنهادی عنوان کنید،سؤالی مطرح کنید و در هر حال ، آخرین نفری نباشید که سخن می گوید.سعی کنید مهر سکوت را بشکنید و در رابطه با هر مسئله ای که طرح می شود اولین سخنران باشید.

_این قدر از خود نپرسید:"حرف بزنم یا نه؟"

_خندان باشید."یک لبخند عالی ترین دارو برای کمبود اعتمادبه نفس است.

_خنده ی جانانه به شما اعتماد به نفس می دهد.خنده ی از ته دل،ترس را می کشد، نگرانی را نابود می کند؛نومیدی را از بین می برد.

_اگر با یک لبخند گرم و صمیمی با اشخاص روبه رو شوید،دیگر نمی توانند از دست تان عصبانی باشند.

_بلند بخندید تا احساس کنید "زندگی دوباره قشنگ می شود."ولی باید درست و حسابی بخندید یک خنده ی نیم بند هیچ چیز را تضمین نمی کند.طوری بخندید که همه ی دندان هایتان را بشود شمرد.این طور خنده ها کاملاً ضمانت شده اند.

_اقدام،ترس را از بین می برد.ترس خود را مهار کنید و سپس دست به اقدام مؤثر بزنید. انفعال-ناتوانی در نشان دادن واکنش نسبت به یک وضعیت -ترس را قوت می بخشد و اطمینان را از بین می برد.

_بگذارید همه چیز درباره ی شما گواهی دهد به اینکه:"اعتماد به نفس دارم":

1-همیشه در ردیف های جلو بنشینید.

2-مستقیماً به چشم دیگران نگاه کنید.

3-سرعت راه رفتن تان را بیست و پنج درصد افزایش دهید.

4-بلند و قاطع سخن بگویید.

5-خنده رو باشید.

_تمایل بسیاری از مردم به پایین آوردن سطح توقع خود،این نوید را می دهد که رقابت بر سر مشاغل پرسود،بسیار کمتر از آن است که تصور می کنید.

_بزرگ ترین ضعف انسان،کوچک شمردن یا به عبارت ساده تر،دست کم گرفتن خود باشد.

_ هر وقت کسی از شما پرسید،"چطورید؟"یا"حال تان چطور است؟"با "بهتر از این نمی شود!ممنون،شما چطورید؟"جواب بدهید یا بگویید "عالی"یا "خوب".کافی است در تمام اوضاع و احوال بگویید حال تان بسیار خوب است تا به تدریج احساس خوب بودن و بزرگ بودن کنید.سعی کنید به عنوان شخصی که همیشه سرزنده است،شهرت پیدا کنید.این شهرت دوستان زیادی را به دورتان جمع می کند.

_با لحنی مثبت به دیگران دلگرمی دهید.در هر موقعیتی که پیش می آید از آنها تعریف کنید.همه ی افراد،در هر مقام و سنی که باشند،تشنه ی تعریف اند.

_بارها و بارها به ستایش دیگران بپردازید از سر و وضع ظاهری،کار،و موفقیت هایی که کسب کرده اند تعریف کنید.

_به چیزها آن گونه که هستند نگاه نکنید،بلکه به امکاناتی که می توانند داشته باشند نظر کنید.توجه به هر چیزی ارزش و اعتبار می بخشد.شخص بزرگ اندیش همیشه به امکاناتی که می تواند در آینده تحقق یابد،توجه می کند،او اسیر زمان حال نیست.

_بهترین راه برای نگه داشتن مشتری ارائه ی خدمات دوستانه و مؤدبانه به اوست.

_مشتری را نباید با توجه به یکی دو خرید او،بلکه بر اساس خرید سالانه اش ارزش گذاری کنید.

_ارزش دادن به مشتریان،عاملی است که آنها را به مشتری های پروپاقرص و دائمی تبدیل می کند.

_مهم نیست که شخص چه دارد.بلکه ،مهم این است که چه می خواهد به دست آورد.

_خود را آن گونه که هستید نبینید،بلکه ان گونه که می خواهید باشید،ببینید.

_بزرگ اندیشان خود را در قالب اعضای یک تیم می بینند و معتقدند که با تیم شان برنده یا بازنده می شوند،نه به تنهایی.

_موفقیت یک سخنران در این است که مخاطبان او پیامش را دریابند.

_پیش از آنکه ایراد بگیرید یا اتهامی بزنید یا کسی را سرزنش کنید یا برای دفاع از خود،ضد حمله ای ترتیب دهید،از خود بپرسید: "آیا واقعاً ارزشش را دارد؟" در بیشتر موارد،ندارد و شما می توانید از یک درگیری بیهوده در امان بمانید.

_ وقتی می خواهید تلافی چیزی را سر کسی دربیاورید،از خودتان بپرسید،"به راستی ارزشش را دارد؟"این پرسش در آرامش بخشیدن به محیط خانه ی شما اعجاز می کند.

_از به کاربردن لغاتی که تصاویر ناخوشایند شکست،اندوه و نابودی را تداعی می کنند، دوری کنید.

_ترفیع بعدی شما تا حد زیادی به تصوری بستگی دارد که راجع به شغل کنونی خود دارید.

_تفکر خلاق یعنی یافتن راه هایی جدید و مؤثر برای انجام دادن کارها.

_اعتقاد به این که کاری می تواند انجام پذیرد، ذهن را برای یافتن راه انجام آن به حرکت وامی دارد.

_ایمان داشته باشید به اینکه از عهده ی کارها برخواهید آمد.این جمله اساس تفکر خلاق است.

_هیچ چیز در یخ نمی روید!اگر اجازه دهیم سنت،ذهن ما را منجمد کند،ایده های نو جوانه نمی زند.

_پیوسته در حال جستجو باشید.سنت شکن باشید.رستوران های جدید را امتحان کنید، کتاب های تازه را بخوانید و با دوستان جدید آشنا شوید؛برای رفتن سر کار راه های تازه را انتخاب کنید؛برای تعطیلات سالانه به مناطق جدید بروید؛در تعطیلات آخر هفته، کارهای تازه و متفاوتی انجام دهید.

_حیات مردم موفق هم مانند شغل های موفق به این سؤال بستگی دارد"چطور می توانم کیفیت کارم را بالا ببرم؟چطور می توانم بهتر عمل کنم؟"

_میزان کاری که می توانیم انجام بدهیم،به میزان تصوری که از توانایی انجام آن کار داریم، بستگی دارد.

_در طول فعالیت های شغلی ام،به این نتیجه رسیده ام که هیچ وقت نباید فرصت های کاری را از دست داد.

_معجون موفقیت در زمینه ی کسب و تجارت،خانه و اجتماع این است: بهتر از گذشته کار کن(کیفیت بازدهی ات را بهتر کن)و بیشتر از گذشته کار کن(میزان بازدهی ات را بیشتر کن.)

_مشتاقانه پیشنهادهایی را برای انجام کار بیشتر بپذیرید.کسی که مسئولیت کاری را به شما محول می کند،در حقیقت روی شما حساب کرده است.پذیرفتن مسئولیت های بزرگ تر در کار،شما را برجسته تر می کند و نشان می دهد که ارزش بیشتری دارید.

_روی این مسئله تمرکز کنید که "چطور می توانم بیشتر کار کنم؟"

_اگر می خواهید کاری انجام شود،آن را به یک فرد پرمشغله بسپارید.من با افرادی که به قدر کافی وقت آزاد دارند،روی طرح های مهم کار نمی کنم.از تجربه های تلخ گذشته آموخته ام که آدمی که وقت زیادی دارد،شریک و همکار خوبی نیست.

_هرچه فرد بزرگ تر باشد،بیشتر شما را تشویق به حرف زدن می کند؛هرچه کوچک تر باشد،تمایل بیشتری به موعظه کردن برای شما دارد.

_انسان های بزرگ،گوش کردن را به انحصار خود درمی آورند.

انسان های کوچک،حرف زدن را به انحصار خود درمی آورند.

_این نکته را هم در نظر داشته باشید که رهبران بزرگ، وقت بیشتری را صرف نصیحت شنیدن می کنند تا نصیحت کردن.

_از حرف زدن چیزی نمی آموزیم،اما برای آموخته هایی که از طریق پرسیدن و شنیدن می توانیم به دست آوریم ،حد و مرزی وجود ندارد.

_برای به دست آوردن محبت مردم هیچ راهی تضمین شده تر از تشویق آنان به حرف زدن نیست.

_به چیزی که طرف مقابل می گوید،خوب توجه کنید.گوش کردن به معنای آن است که اجازه دهید حرف هایی که زده می شود ،در ذهنتان رخنه کند.

_به یاد داشته باشید ،ذهنی که فقط از نیروی درونی خودش تغذیه می کند،دیر یا زود منبع تغذیه اش را از دست می دهد و در ایجاد تفکرات خلاق و پیشرو ناتوان می شود. ایده هایی که در ذهن دیگران وجود دارد،عالی ترین خوراک ذهنی است.

_تبادل نظر با مردمی که علایق شغلی متفاوتی دارند،فکر شما را بازتر می کند و افق های وسیع تری را پیش چشم تان می گستراند.

_ایده ها از هنگامی که پدید می آیند تا زمانی که تبدیل به راه های عملی برای بهتر کردن امور می شوند،نیاز به مراقبت ویژه دارند.

1)نگذارید افکار از ذهن تان فرار کنند.آنها را روی کاغذ بیاورید.

2)ایده هایتان را مرور کنید.

3)ایده هایتان را بکارید و آبیاری کنید.آنها را رشد دهید.راجع به آنها فکر کنید.هر مطلبی که به شکلی با ایده ی شما در ارتباط است،بخوانید.همه ی زوایا را بسنجید.

_یادتان باشد که نظرات خود را به صورتی قابل ارائه درآورید.فکری که نوشته شده باشد یا به صورت تصویر یا نمودار درآمده باشد،به مراتب قدرت القایی بیشتری دارد تا فکری که فقط به صورت شفاهی ارائه شود.

_کسانی که جلب اعتماد بیشتری می کنند،موفق ترین ها هستند.

_با ما همان گونه برخورد می کنند که فکر می کنیم باید برخورد کنند.

_ فکر شما عمل شما را تعیین می کند.

عمل شما هم متقابلاً تعیین کننده ی:

واکنشی است که دیگران نسبت به شما نشان می دهند.

_نخستین مرحله برلای جلب احترام دیگران آن است که فکر کنید قابل احترام هستید. هرچه بیشتر برای خود احترام قائل شوید،در نظر دیگران محترم تر خواهید شد.

_یادتان باشد که ظاهر شما ناخواسته"حرف می زند"؛پس مواظب باشید که چیزهای خوبی راجع به شما بگوید.هیچ وقت بدون حصول اطمینان از داشتن ظاهری که می خواهید داشته باشید،از خانه بیرون نیایید.

_ تمیز بودن هزینه ی بسیار کمی در بردارد.این شعار را در عمل پیاده کنید.آن را این گونه معنی کنید:خوب لباس بپوشید؛زیرا همیشه به صرفه است.به یاد داشته باشید خودتان را درخور توجه جلوه دهید؛زیرا کمک می کند که افکار درخور توجهی داشته باشید.

_ظاهر شما بر ذهن تان اثر می گذارد و جسم شما بر روح تان.

_ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند،و اولین تأثیر هرگز از یادها نمی رود؛هرچند که در دراز مدت به وجود آمده باشد.

_ ظاهر آراسته ی یک شخص،نکات مثبتی را درباره ی او بیان می کند.انگار به مردم می گوید:"با یک فرد متشخص طرفید:فردی باهوش،موفق و قابل اعتماد.این آدم می تواند مورد تحسین و طرف اعتماد قرار گرفته ،و سرمشق خوبی باشد.او خودش را قبول دارد و شما هم می توانید او را قبول داشته باشید."

_ظاهر یک آدم شلخته ،نکته های دیگری را گوشزد می کند؛می گوید:"با آدم سربه هوا و بی عرضه ای طرفید.آدم بی خیر و برکتی که نمی شود توقع زیادی از او داشت.زیرا تکلیف خودش را نمی داند."

_بیشتر پول بدهید و کمتر چیز بخرید.

_چیزی را که گران تر می خرید،دیرتر از مد می افتد.لباس های گران تر و بهتر معمولاً شیک ترند.

_دید شخص نسبت به کارش نشان می دهد که او چگونه آدمی است و توانایی اش در قبول مسئولیت های بزرگ تر درچه حدی است.

_اگر این طور فکر کنید ،خود را در مسیر موفقیت قرار داده اید:

"برای خودم کسی هستم،شایستگی کامل دارم،کارم در حد عالی است.برای کارم ارزش قائل هستم."

_شما همان آدمی هستید که در فکر خود تصور می کنید.

_شخصی که فکر می کند کارش دارای اهمیت است،اشارات ذهنی خاصی را در مورد انجام هرچه بهتر کارش دریافت می کند؛و کار بهتر یعنی:

"ترفیع های بیشتر،پول بیشتر،تشخیص بیشتر و خوشحالی بیشتر.

_خوب است به خاطر داشته باشید که نقاط قوت و ضعف ما در رفتار کسانی که از ما حقوق می گیرند،بازتاب می یابد،درست مانند کودکی که نگرش های والدینش را عیناً نشان می دهد.

_برای آنکه کارتان از کیفیت بسیار مطلوبی برخوردار باشد،کاری که می خواهید انجام دهید دوست داشته باشید.

_خودستایی های کمال گرایانه را تمرین کنید.

_شما همان کسی هستید که در فکر خود تصور می کنید.خودتان را بهتر از اینها فرض کنید تا بهتر از اینها باشید.

_ارزش قائل شدن برای تفکر خویش کارهایتان را ارزشمند می کند و این به معنای کسب موفقیت است.

_موقعیت:مشکلاتم=از خود بپرسید:اگر یک فرد متشخص با چنین موقعیتی روبه رو شود، چه کار می کند؟

_طرز بیان من:آیا طرز بیان افراد موفق را دارم؟

_گفتگو:آیا یک فرد متشخص راجع به چنین چیزهایی حرف می زند؟

_وقتی عصبانی می شوم:آیا یک فرد متشخص هم مانند من،در برابر چنین مسئله ای عصبی می شود.

_شوخی هایم:آیا یک فرد متشخص چنین شوخی هایی می کند؟

_کارم:یک فرد متشخص چگونه درباره ی کارش با دیگران سخن می گوید؟

_در تمام موقعیت های زندگی از خود بپرسید:"آیا این طرز فکر یک انسان متشخص است؟و سپس،از جواب خود پیروی کنید.

_بدن ما نمایانگر نحوه ی تغذیه ی ماست.بنیه ی جسمانی،مقاومت  در برابر بیماری، قد و قواره،حتی طول عمر ما ارتباط نزدیکی با غذاهای مصرفی مان دارد.

_غذای ذهن،محیط اطراف است.

_نوع غذایی که ذهن ما مصرف می کند،تعیین کننده ی شخصیت،عادت ها و نگرش های ماست.

_انسان محصول محیط اطراف خویش است.

_بزرگی یا کوچکی اندیشه هایی که در ذهن می پرورانید،اهداف شما،نگرش هایتان، همین شخصیتی که در حال حاضر دارید،به دست محیط شما ساخته می شود.

_معاشرت با  مردمی که افکار بزرگ دارند، سطح فکر مارا بالا می برد.

_ فکرهای بزرگ برای مردان بزرگ خنده دار نیست.

_ یادتان باشد:مردمی که برایتان آیه ی یأس می خوانند،خودشان تقریباً همیشه افراد ناموفقی هستند،آنها از لحاظ کارآیی بسیار معمولی اند یا در سطح پایینی قرار دارند.در برابر مردمی که می خواهند شما را در مورد عدم توانایی تان مجاب کنند،موضع دفاعی بگیرید.

_برای شناخت افراد ببینید دوست آنها کیست.پرندگان هم جنس باهم پرواز می کنند.

_به آدم هایی ملحق شوید که افکار ترقی خواهانه دارند،با آنها بالا روید.

_افراد موفق برای ارائه ی کمک آماده تر و متواضع ترند.

_وقتی سؤالی دارید،بهترین راه را برگزینید.پندگرفتن از شکست خورده ها مانند مشورت کردن با یک رمال برای مداوای سرطان است.

_شخصی که زندگی غیرکاری اش سازنده است،تقریباً همیشه موفق تر از کسی است که در یک محیط گرفته و ملال آور زندگی می کند.

_با گروه های جدید رفت و آمد کنید.محدود کردن حلقه ی معاشرت به یک گروه کوچک خستگی،ملال و نارضایتی به دنبال می آورد.

_دوستانی را برگزینید که ورای مسائل پیش پاافتاده و بی اهمیت فکر می کنند.آنهایی که مشغله ی ذهنی شان ،به جای درک محضر شما،متراژ منزل تان است،یا اینکه چه دارید و چه ندارید،آدم های بدبختی هستند.از حریم روانی خود محافظت کنید.دوستانی را برگزینید که به مسائل مثبت علاقه نشان می دهند؛دوستانی که به راستی می خواهند موفقیت شما را ببینند.دوستانی پیدا کنید که نفس مسیحایی تشویق در نظرات و طرح های شما می دمند.اگر این کار را نکنید ،اگر آدم های تنگ نظر را به عنوان دوستان صمیمی انتخاب کنید،خودتان نیز کم کم تبدیل به آدم تنگ نظر می شوید.

_ یک نوع مسمومیت فکری وجود دارد که اصطلاحاً به آن "غیبت" می گویند.این مسمومیت روی ذهن تأثیر می گذارد.مسمومیت می تواند از طریق وادار کردن شما به اینکه فکرتان را روی مسائل بی اهمیت و پیش پاافتاده متمرکز کنید،حجم فکرتان را کاهش دهد.

_حرف زدن درباره ی مردم ؟بله،بدگویی کردن از آنان هرگز!

_ تمایل خود را به غیبت کردن می توانید به وسیله ی این سؤالات آزمایش کنید:

الف)آیا راجع به دیگران شایعه پراکنی می کنم؟

ب)آیا به شنیدن اخبار داغ رسوایی ها علاقه مندم؟

ج)آیا دیگران را تشویق می کنم خبرهای داغ شان را برایم تعریف کنند؟

چ)آیا قبل از حرف هایم جمله ی "به کسی نگویید"را اضافه می کنم؟

_برخلاف تصور اغلب مردم،جنس مرغوب در نهایت ارزان تر از جنس نامرغوب تمام می شود.

_محیط اطراف خود را برای دستیابی به موفقیت به خدمت گیرید.

_محیط خود را به گونه ای تحت اختیار درآورید که در جهت منافع تان کار کند نه به ضررتان. اجازه ندهید نیروهای سرکوبگر -مردم منفی و مأیوس کننده-شما را به فکر شکست بیندازند.

_اجازه ندهید مردم کوچک اندیش شما را عقب نگه دارند.مردم حسود دوست دارند زمین خوردن شما را ببینند .آنها را از این لذت محروم کنید.

_از مردم موفق راهنمایی بخواهید،آینده ی شما مهم است.هرگز با راهنمایی گرفتن از مشاوران مستقلی که در شکست غوطه می خورند،آینده ی خود را به خطر نیندازید.

_درهرکاری که انجام می دهید درجه یک و بهترین باشید،اگر جز این عمل کنید برایتان گران تمام می شود.

_طرز فکر ما از طریق رفتارمان نمودار می شود.

_این سه نگرش را در خود تقویت کنید:

الف)نگرش فعال بودن را در خود تقویت کنید.

ب)نگرش اهمیت دادن به دیگران را در خود تقویت کنید.

پ)نگرش تقدم در ارائه ی خدمات را در خود تقویت کنید.

_برای آنکه دیگران را به فعالیت وادارید باید اول خودتان را فعال کنید.

_برای به حرکت درآوردن دیگران،برای ایجاد شور و شوق در آنان،باید اول خودتان شور و شوق پیدا کنید.

_یک فروشنده ی علاقه مند،هیچ وقت نباید نگران بی تفاوتی خریدارانش باشد.یک معلم مشتاق هرگز نباید نگران بی علاقگی شاگردانش باشد.یک واعظ پرشور هرگز نباید اضطرابی از بابت شنوندگان خواب آلوده اش به خود راه دهد.

_نتایج به نسبت شوق  و ذوقی که براز می شود،به دست می آید.

_برای ایجاد اشتیاق،راجع به چیزی که هیچ علاقه ای در شما به وجود نمی آورد،مطلب بیشتری یاد بگیرید.

_به همه ی کارهای خود روح بدهید:به دست دادن خود روح بدهید.وقتی با کسی دست می دهید با همه ی وجود خود دست بدهید.سعی کنید با فشار دست تان بگویید:"از آشنایی با شما خوشحالم"."خوشحال می شوم دوباره شما را ببینم."به سختی می توان یک فرد موفق را پیدا کرد که با اکراه دست بدهد.

_وقتی عادت کنید که لغات خود را با احساسات صمیمانه رنگ آمیزی کنید،متوجه می شوید که توانایی بسیار زیادی در جلب دوستی پیدا کرده اید.

_هر وقت به حرف های خود شور و حال می دهید،خودتان هم به طور ناخودآگاه از این شور و شوق بهره مند می شوید.

_باعث شوید که همه ی کارها و حرف هایتان به مردم بگوید:"این آدم سرزنده است."، "آدم هدفمندی است."،"پیشرفت خواهد کرد."

_ برای خانواده ی خود خبرهای خوب ببرید.اتفاق های خوبی را که در روز برایتان افتاده است،برای آنها تعریف کنید.تجربیات دلنشین و بامزه ی خود را به خاطر بیاورید و بگذارید حوادث ناخوشایند تا ابد مدفون بمانند.خبرهای خوب را پخش کنید.

_  فراموش نکنید که مردم دوست دارند دوروبر افراد سرزنده و پرشور باشند.

_  مردم را تشویق کنید.تنها در این صورت است که از حمایت آنها برخوردار خواهید شد.

_ارضای نیاز و عطش ارزشمند بودن،شما را به سوی موفقیت پیش می برد،و مانند یک وسیله ی مهم در "کیف ابزار موفقیت"شماست.

_وقتی برای مردم ارزش قائل می شوید،بیشتر تحویل تان می گیرند.

_ احساس بزرگی دادن به آدم های "کوچک"به سود شماست.

_وقتی به دیگران کمک می کنید که احساس ارزشمندبودن کنند،در خودتان هم چین احساسی را به وجود می آورید.

_مردمی که احساس ارزشمند بودن در وجودشان عمیقاً جای نگرفته است به خاطر عدم موفقیت خود مورد سرزنش قرار می گیرند.

_قدردانی و تشکر را از یاد نبرید.همیشه به دیگران تفهیم کنید که برای کارهایی که در حق تان انجام می دهند ارزش قائلید.هرگز نگذارید کسی احساس کند که طبق وظیفه عمل کرده است.تشکر را با لبخندی گرم و بی ریا همراه کنید.لبخند به دیگران می فهماند که نسبت به آنها محبت و ارادت دارید.

_با تعریف کردن از مردم ،تعریف بی ریا و دوستانه،می توان از آنها تقدیر و تشکر کرد.

_یک شکل تقدیر و تشکر آن است که به دیگران تفهیم کنید تکیه گاهی برای شما هستند.وقتی که جمله هایی نظیر،"جیم نمی دانم بدون تو چه کار می توانستم بکنیم"،با اشتیاق ادا شود باعث می شود مردم احساس مفید بودن کنند و در نتیجه ، کارشان را بهتر انجام دهند.

_از نکات کوچک افراد تعریف کنید:ظاهرشان،از طرز انجام کارهای عادی و روزمره شان، از نظرات شان و زحمات دوستانه شان.با ارسال نوشته های دوستانه ای به آشنایان خود، موفقیت هایشان را تبریک بگویید.گاهی فقط برای جویاشدن احوالشان به آنها تلفن کنید یا برای دیدنشان،رنج سفر را بر خود هموار کنید.

_ دو نکته را همیشه به خاطر داشته باشید:اسم ها را صحیح تلفظ کنید و صحیح بنویسید. اگر اسم کسی را غلط بنویسید یا تلفظ کنید،او تصور می کند که برایش هیچ اهمیتی قائل نیستید.

_خانواده تان را هوادار خود کنید.در برنامه ی خود جایی هم برای توجه به آنها در نظر بگیرید.

_ می خواهید پول درآورید؟اولویت را به ارائه ی خدمات بدهید.

_مردمی که پول را در اولویت نسبت به هرچیز دیگر قرار می دهند به قدری هوش و حواس خود را معطوف به آن می کنند،که فراموش می کنند تا زمانی که بذرهای پول کاشته نشود،هیچ پولی را نمی توان درو کرد.

_بذر پول خدمت است؛اول به فکر ارائه ی خدمات باشید.پول خودش را به شما می رساند.

_به جای سرکیسه کردن ،به هرشکلی سعی کنید کاری بهتر و بیشتر از سطح توقع افراد به آنها عرضه کنید.در نتیجه؛مردم کارتان را می پسندند و راجع به آن صحبت می کنند.

_همیشه بیشتر از حد انتظار مردم،برایشان کار انجام دهید.

_در هرچیزی که مربوط به شماست سرزندگی ایجاد کنید:لبخندتان،دست دادن تان،حرف زدن تان،و حتی راه رفتن تان.با نشاط باشید.

_پیک خوش خبر باشید،هیچ کس تا به حال با نقل اخبار بد،کار مثبتی انجام نداده است.

_موفقیت هر شخص به حمایت دیگران بستگی ارد.

_مردم را دوست داشته باشید تا شما را دوست داشته باشند و از شما حمایت کنند.

_در بیشتر موارد "محبوبیت"به مراتب بیشتر از مهارت مدنظر است.

_هر پیوند دوستی جدیدی که با دیگران برقرار می کنیم،ما را یک درجه بالاتر می برد.

_ برنامه ی افراد موفق برای دوست داشته شدن مردم:

الف)سعی کن که اسامی افراد را به خاطر بسپاری.بی مبالاتی در این مورد ممکن است نشانه ی بی علاقگی نسبت به آنها باشد.

ب)فرد راحتی باش تا هیچ کس در معاشرت با تو احساس  ناراحتی و اجبار نکند.تعارف و تکلف را کنار بگذار.

پ)این اعتقاد را در خودت تقویت کن که هرچه پیش آید،خوش آید.در این صورت،هیچ چیز نمی تواند آرامشت را به هم بزند.

ت)خصوصیاتی را در خودت پرورش بده که جالب توجه باشد و باعث شود که مردم در اثر معاشرت با تو به برداشت های ارزشمندی برسند.

ج) صمیمانه و با روحیه ی یک مسیحی واقعی،سعی کن خودت را از شر همه ی سوءتفاهم ها خلاص کنی.گلایه ها را از ذهنت بیرون کن.

ح)آنقدر دوست داشتن افراد را تمرین کن که این کار به صورت یک عادت ثانویه درآید.

خ)همیشه از فرصت هایی که برای تبریک گفتن به افراد و یا اظهار همدردی در غم ها و ناکامی هایشان پیش می آید ،استفاده کن.

د)به مردم قدرت روحی بده ،تا محبت بی ریای خودشان را نثار تو کنند.

_ انسان های بزرگ،آنهایی که در قله های صنعت،هنر،علوم و سیاست قرار دارند،افرادی گرم و انسان دوست هستند.آنها خیلی خوب می دانند چگونه محبوب قلب ها باشند.

_در ایجاد دوستی و رقابت پیشقدم شوید-روشی که رهبران از آن بهره می برند.

_برجسته ترین فردی که در آنجا حضور دارد،کسی است که برای معرفی خود،بیشتر از همه فعال است.

_نسبت به افراد خوش بین باشید.به گفته ی یکی از دوستانم:"ممکن است که من برای او اهمیت چندانی نداشته باشم،ولی او برای من مهم است؛به همین دلیل می خواهم با او آشنا شوم."

_هرگز دربرابر هیچ چیز،نقش خدا را بازی نکن.تو مجبور نیستی کارهای دیگران را تأیید کنی، ولی نباید به خاطر کارهایی هم که می کنند از آنها بدت بیاید.

_ سعی نکن چیزی را اصلاح کنی.کمی از چاشنی "زندگی کن و بگذار زندگی کنند"را وارد فلسفه ی زندگی ات کن.

_با خود عهد محکمی ببندید،اجازه ندهید دیگران تفکر شما را به جهت خاصی متمایل کنند.همیشه روی موج مثبت باشید.

_باید با مشتری ها طوری رفتار کنیم که انگار مهمان ما هستند.

_از صدها تجربه ی بزرگ و کوچک آموخته ام که افراد پرحرف به ندرت آدم های موفقی هستند.همه ی افراد موفق تقریباً بدون استثناء ،هنر شنیدن را بیشتر دانسته و به کار می بندند.به عبارت دیگر،طرف مقابل را ترغیب می کنند به اینکه درباره ی خودش، دیدگاه هایش ،موفقیت هایش،شغلش و مشکلاتش حرف بزند.

_ هنر شنیدن جلب دوستی می کند./هنر شنیدن به شناخت بهتر افراد کمک می کند.

_هنر شنیدن،آسان ترین و مطمئن ترین راه برای پیدا کردن یک دوست است.

_ریشه ی همه ی فشارهای روحی به یک چیز برمی گردد:برداشت های منفی نسبت به مردم،پس مردم را دوست داشته باشید تا دریابید که زندگی چقدر زیباست.

_هنگامی که مانعی سر راه موفقیت تان قرار می گیرد،دیگران را سرزنش نکنید.به یاد داشته باشید ،طرز فکری که نسبت به شکست دارید،تعیین کننده ی مدت زمانی است که بین شکست فعلی و پیروزی بعدی شما وجود دارد.

_داشتن ایده های خوب به تنهایی کافی نیست.فکر نسبتاً خوبی که رویش کار شده و به فعل درآمده باشد،صدها بار بهتر از فکر بی نظیری است که به دلیل عدم پیگیری از بین رفته باشد.

_هنگامی که مردم را مورد مطالعه قرار می دهید-چه افراد موفق و چه معمولی-متوجه می شوید که بر دو دسته اند:افراد موفق که تحرک دارند و نام آنها را "اشخاص فعال" می گذاریم و افراد معمولی ،سطح پایین،یا ناموفق که بی تحرک اند و آنها را "اشخاص منفعل" می نامیم.

_افراد فعال همیشه اهل عمل هستند .اقدام می کنند،کارهارا به انجام می رسانند،پی گیر نظرات و طرح ها هستند و آنها را عملی می کنند.

_افراد فعال "اقدام می کنند"،افراد منفعل"می خواهد اقدام کند ولی نمی کند."

_این دو مسئله را ملکه ی ذهن خود کنید:اول،با کار روی ایده های خود به آنها ارزش دهید.نظریات شما هر اندازه که خوب و جالب باشد،اگر به عمل درنیاید،هیچ ثمری ندارد.

دوم،با کار روی ایده های خود،به آرامش فکر برسید.

_حرکت،اعتمادبه نفس را رشد می دهد و بارور می سازد.تعلل به هر شکلی که باشد، باعث ترس فزاینده می شود.اگر اقدام کنید،با ترس مبارزه کرده اید.اگر صبر،تأخیر و تعلل کنید،به ترس میدان داده اید.

_خود پرش آنقدرها وحشتناک نیست.لحظات قبل از پرش است که آدم را دیوانه می کند. هرچه بیشتر لحظه ی پرش را به تعویق بیندازید،به جای پیدا کردن اعتمادبه نفس،ترس بیشتری بر وجودتان مستولی می شود.

_تنها راه برای شروع کردن،فقط و فقط شروع کردن است.

_مردمی که کارها را به انجام می رسانند،صبر نمی کنند حال شان برای انجام آن مساعد شود؛بلکه خودشان زمینه را برای مساعدشدن حال شان فراهم می کنند.

_هنگامی که مطلبی را روی کاغذ می نویسید،آن را روی ذهن خود نیز "ثبت"می کنید.

_کلمه ی جادویی موفقیت اکنون است.فردا،هفته ی آینده ،بعداً،فلان روز،فلان وقت و مترادف های آن از رده ی کلمات شکست،و موکول به هرگز است.

_به یاد داشته باشید ،تفکر بر مبنای حال ،کارها را به انجام می رساند.ولی تفکر بر مبنای فلان روز یا فلان وقت ،معمولاً به معنای شکست است.

_ کسی که نقطه نظرات خود را پنهان می کند،در اصل به خودش ظلم کرده است.عادت کنید به اینکه "نظر بدهید".شرکت در مباحثات و گفتگوها،به شما قدرت می دهد.با نظرات سازنده ی خود به پیش بتازید.

_همیشه سعی کنید برای انجام کارها داوطلب شوید.

_ مردم به کسی که اهل عمل است،اطمینان پیدا می کنند؛زیرا طبیعتاً پیش خودشان نتیجه گیری می کنند که او خودش می داند دارد چه کار می کند.

_از هر کاری که وحشت دارید،همان را انجام دهید.ترس تان برطرف می شود.

_از آن دسته افرادی باشید که می گویند"باید همین الان شروع کنم".

_بلافاصله،دست به کار شوید.وقت خود را برای ایجاد آمادگی در کار تلف نکنید.به جای آن،کار را شروع کنید.

_هنگامی که انسان موفق بر زمین می افتد،به گونه ای دیگر عمل می کند.او فوراً برمی خیزد،درسی می گیرد،ضربه را از یاد می برد و به سمت جایگاهی بلندتر حرکت می کند.

_امکان ندارد بدون وجود مخالفت،مشقت و موانع،به موفقیت های بزرگ دست پیدا کنید.

_بهترین راه برای جلوگیری از بروز هرگونه جدال لفظی،مکثی طولانی پیش از دادن جواب است.

_شکست تنها یک برداشت ذهنی است.

_شکست های ما در اثر عدم کفایت فردی یا اشتباهات خودمان است.

_بهترین نصیحت برای طول عمر:عزیز من،شهامت روبه رو شدن با ضعف هایت را داشته باش!

_خود را مورد نقد و ارزیابی قرار دادن تأثیر سازنده ای دارد.به انسان کمک می کند که کارایی و قدرتی را که لازمه ی موفقیت است،به دست آورد.مقصر دانستن دیگران تأثیری ویرانگر دارد.از "اثبات کردن"اینکه دیگری دارد اشتباه می کند،مطلقاً هیچ سودی عاید انسان نمی شود.

_به خطاهای خود از این دید بنگرید:"این هم راه دیگری است که می تواند از من یک برنده ی بزرگ بسازد.

_بخت و اقبال خود را محکوم نکنید.مقصر دانستن آن،هیچ انسانی را به هدف خود نرسانده است.

_مداومت به تنهایی باعث پیروزی نمی شود.ولی مداومتی که با آزمایش و خطا همراه باشد،ضامن معتبری برای حصول موفقیت است.

_به خودتان بگویید:"حتماً راهی هست."

ایمان داشته باشید که "راهی برای حل این مشکل وجود دارد"،تا افکار مثبت به سوی شما هجوم بیاورند و به شما در پیدا کردن راه حلی کمک کنند.

_وقتی به مانعی برخوردید ،لازم نیست کل برنامه را زیر سؤال ببرید.بهتر است عقب گرد کنید و به تجدید قوا بپردازید.کارهای ساده و جذاب بکنید؛مانند نواختن ساز یا پیاده روی یا چرتی کوتاه.بدین ترتیب ،وقتی دوباره با آن مانع روبه رو می شوید،خود به خود ،راه حل آن هم به سراغتان می آید.

_به خاطر داشته باشید که هر وضعیتی مانند سکه یک روی خوب دارد.آن روی خوب را پیدا کنید.جنبه های مثبت را ببینید و نومیدی را از خود دور کنید.

_لزوم هدف برای موفقیت،همانند ضرورت هوا برای حیات است.

_مهم نیست که موقعیت کنونی ما چیست یا چه بوده است،مهم آینده ای است که برای دستیابی به آن تلاش می کنیم.

_ بدون هدف،رشد انسان متوقف می شود.

_پیش از شروع،مقصدت را تعیین کن.

_این روزها مردم را برحسب عظمت رؤیاهایشان ارزش گذاری می کنند.هیچ کسی به چیزی فراتر از آنچه به عنوان هدف برگزیده است،دست پیدا نمی کند.پس آینده ی بزرگی را برای خود مجسم کنید.

_آسایشی که می توانیم برای خانواده ی خود تأمین کنیم و یا احترامی که در اجتماع و در نظر اطرافیان خود به دست می آوریم،تا حد زیادی به موفقیت ما در مقوله ی کار بستگی دارد.

_موفقیت،تلاشی مایه گرفته از جان می طلبد و انسان فقط می تواند روی کاری از جان مایه بگذارد که به راستی خواهان آن باشد.

_آرزوهای والدین و جوان درمورد آینده ی او در یک جا به وحدت می رسند و آن، موفقیت اوست.

_از یاد نبرید که تنها راه برای به دست آوردن قدرت کامل و کارآیی این است که به کارهای مورد علاقه ی خود بپردازید.

_ هنگامی که هدف مطلوبی را برای خود تعیین می کنید و تصمیم می گیرید برای تحقق آن تلاش کنید،انرژی شما افزایش می یابد و حتی چند برابر می شود.

_ خود را در مسیر اهداف تان قرار دهید.در برابر آنها تسلیم محض شوید.اجازه دهید وجود شما را قبضه کنند و برای نیل به آن هدف،شما را به طور خودکار هدایت کنند.

_سریع ترین راه برای رسیدن به پایان عمر،بازنشستگی و کنار گذاشتن کار و فعالیت است.هر انسانی باید برای زنده ماندن ،علائقش را به جنبه هایی از زندگی حفظ کند.

_ اگر انگیزه ای برای زندگی کردن در کار نباشد،انسان ها به سرعت تباه می شوند.

_از هدف برای طولانی تر کردن زندگی خود استفاده کنید.هیچ دارویی در این دنیا به اندازه ی عشق به انجام دادن یک کار قادر نیست به انسان طول عمر عطا کند.

_پیشرفت،مرحله به مرحله صورت می گیرد.

_عالی ترین برنامه ی ممکن برای انجام امور،تعیین قرارهای ماهیانه است.

_هنگامی که مسیر خود را عوض می کنیم،لزومی ندارد اهداف خود را نیز تغییر دهیم.این تغییر،تنها به معنای سفر از مسیری دیگر است.

_بزرگ ترین و پرسود ترین نوع سرمایه گذاری،سرمایه گذاری انسان روی خودش است و آن،خرید لوازمی است که قدرت ذهنی و مهارت و دانش او را افزایش دهد.

_تحصیلات حقیقی،بهترین و موجه ترین نوع سرمایه گذاری است که انسان می تواند روی خودش انجام دهد.

_چیزی که مورد توجه و علاقه ی ماست،"صلاحیت است نه مدرک."یک مدرک یا درجه ممکن است بتواند کاری برای شما دست و پا کند،ولی پیشرفت شما را در آن کار تضمین نمی کند،زیرا"کار نیز صلاحیت می طلبد،نه مدرک".

_چهار اصل یا قانون رهبری:

الف)-با افرادی که می خواهید تحت نفوذ خود درآورید تبادل اندیشه کنید.

ب)-از خود بپرسید :انسانی ترین روشی که برای برخورد با این مسئله وجود دارد،چیست؟

پ)-به موفقیت بیندیشید،به موفقیت ایمان داشته باشید و برای موفقیت بکوشید.

ت)-فرصتی برای خلوت کردن با خویش کنار بگذارید.

_اگر می خواهید مردم کارهای مورد نظر شما را انجام بدهند،باید بتوانید مسائل را از دید آنها ببینید.

_هرکه تحت فرمان شخص دیگری باشد،تحت حمایت او نیز قرار دارد.

_اگر کارمندان ،کاری را اشتباه انجام دهند،من بیشتر از هر زمان مراقبم که آنها را نرنجانم یا کاری نکنم که احساس خفت یا خجالت کنند.

_همه می خواهند ضعف هایشان به این شکل مطرح شود:

اول:با آنها به طور خصوصی صحبت کنید.

دوم:به خاطر کارهای خوبی که انجام داده اند،از آنها تشکر کنید.

سوم:به موردی که در حال حاضر،می توانند بهتر انجام بدهند،اشاره می کنم و کمکشان می کنم ،راه انجام آن را بیابند.

چهارم:مجدداً از ویژگی های خوب و مثبت آنها تمجید کنید.

_هر زمان که در ارتباط با مردم با مشکلی روبه رو شدید،از خود بپرسید:" انسانی ترین راه برای حل این مسئله چیست؟"

_از طعنه زدن به مردم پرهیز کنید.بدبین نباشید.سعی نکنید حق کسی را کف دستش بگذارید .غرور افراد را جریحه دار نکنید.

_سعی کنید ،رفتار شما نشانگر آن باشد که مردم را در اولویت قرر می دهید.

_اینکه بچه ای در یک سال مانند شیاطین کوچک رفتار می کرد و سال بعد ماندد فرشته ای معصوم،به رهبر یا کسی که آن را تربیت می کند مثل معلم بستگی دارد.

_تفکر را در ردیف های بالا عوض کنید،تفکر در ردیف های پایین،خود به خود عوض می شود.

_همان گونه ای بیندیشید،سخن بگویید،عمل کنید و زندگی کنید که می خواهید زیردستان تان بیندیشند،سخن بگویند،عمل کنند و زندگی کنند-آنها ناخودآگاه همان گونه عمل خواهند کرد.

_کسی که تحمل تنهایی را ندارد،از اندیشه های مستقل دوری می جوید، ذهن خود را در برابر مسائل خاموش و بی خبر نگه می دارد.از لحاظ روانی، از افکار خود می ترسد.کسی که تحمل تنهایی را ندارد،به مرور تبدیل به انسانی بسیار سطحی می شود.حرکت های سبکی از او سر می زند.مداومت و ثبات شخصیت چندانی ندارد.ومتأسفانه ،از سرچشمه ی قدرتی که بدون استفاده در پشت پیشانی اش قرار گرفته ،غافل است.

_ به یاد داشته باشید ،مهم ترین کار یک رهبر اندیشیدن است و بهترین ابزار رهبری،تفکر،هر روز زمان بیشتری را در انزوای جهت مند،بگذرانید و با تفکر، خود را برای موفقیت آماده کنید.

_برد شما بسته به آن است که با افراد پست و کوچک،درگیر مبارزه نشوید.درگیری با افراد فرومایه شما را تا سطح آنان فرو می آورد.بزرگی خود را حفظ کنید.

_در انتظار نیش و کنایه و ضربه باشید.همه ی اینها نشانگر رشد شماست.

_متشخص به نظر آیید.ظاهر متشخص باعث می شود که احساس تشخص کنید.ظاهر شما،گرچه مسئله ای بیرونی است،ولی تأثیر زیاد روی احساسات درونی شما دارد.

_به خودتان یادآوری کنید که دعوا مانند یک جنگ اتمی است،هیچ برنده ای ندارد.

_آنقدر بزرگ بیندیشید که دریابید با بحث،مشاجره،هیاهو و کینه جویی به جایی نمی رسید.

_هنگامی که در مقوله ی عشق مشکلی پیش می آید،این کارها را انجام دهد:

*روی بزرگ ترین قابلیت های کسی که می خواهید دوست تان داشته باشد ،تکیه کنید.امور جزئی را به همان جایی که باید-به درجه ی دوم اهمیت،ارجاع دهید.

*اغلب اوقات،کار خاصی برای همسر خود انجام دهید .آنقدر بزرگ بیندیشید که طعم لذت زندگی زناشویی را بچشد.

_گفتار پابلیلیوس سایروس :

انسان خردمند،فرمانروای ذهن خویش است؛و انسان بی خرد بنده ی آن.

 

                 پایان:13/05/1399

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی